جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
امشب شب آدینه و فردا رمضان است
تن در ذَوبان آمد و جان در طیران است
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟