سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی، وآن دل همه سوز
به نام چاشنیبخش زبانها
حلاوتسنج معنی در بیانها...