عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند