ای به چشمت آسمان مهر، تا جان داشتی
ابرهای رحمتت را نذر جانان داشتی
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
باز در پردۀ عشاق صلایی دیگر
میرسد از طرف کربوبلایی دیگر
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند