کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
خبر این بود که یک سرو رشید آوردند
استخوانهای تو را در شب عید آوردند
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را