سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند