ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
آسمان از ابر چشمان تو باران را نوشت
آدم آمد صفحهصفحه نام انسان را نوشت
وقتی نمازها همه حول نگاه توست
شاید که کعبه هم نگران سپاه توست
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام