ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم