آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
این لحظهها قیامت عظمای چیستند؟
چون آیههای واقعه هستند و نیستند؟
رفتهست آن حماسۀ خونین ز یادها
دارد زیاد میشود ابنزیادها
تق تق...کلون در...کسی از راه میرسد
از کوچههای خسته و گمراه میرسد
خاک، لبتشنۀ باران فراگیر دعایت
پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت