ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم