گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
حوادث: آتش و، ما: خار و، غم: دود و، سرا: بیدر
از آن روزم سیه، دل تیره، لب خشک است و مژگان تر
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
بیا که شیشه قسم میدهد به عهد کهن
که توبه بشکن، اینبار هم به گردن من
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید