ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم