پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت