میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
فکری به حال ماهی در التهاب کن
بابا برای تشنگی من شتاب کن
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی