رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری