تسبیح تربت

آتش به نوحه زد، شور زمینه‌ات
راهی شده دلم، سمت مدینه‌ات

سجاده دارم از بال ملائک
هنگام گریه کردن
تویی دلیل آه و گریه‌هایِ
تسبیح تربت من

آماده، شده جاده، تا که این دل ساده
آید به بقیعت
دل داده، به سجاده، در پای تو افتاده
سرزد به بقیعت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قلبم به یاد تو، آیینه کاری است
اشک رواق چشم، بر گونه جاری است

چگونه از غریبی‌ات نگوید
چشم بی‌قرار، ای وای
نشسته بر روی صحیفه وقتی
چون قبرت غبار، ای وای

ای روح عباداتم، مشتاق مناجاتم
با عطر دعایت
با یاد تو می‌بارم، در سوگت عزادارم
جان من فدایت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعد از شهادتت، ای با غم آشنا
حتی مدینه شد، دلتنگِ کربلا

شنیده‌ام که ناقۀ تو دق کرد
بر روی مزار تو
چگونه پس نباشد این دل من
امشب بی‌قرار تو

با داغی چهل ساله، بودی همدمِ ناله
غرق آه و دردی
تا چشمت به آب افتاد، از شش‌ماهه کردی یاد
هر جا گریه کردی