شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حکم آنچه تو فرمایی

رفتند یاران،‌ داد از غم تنهایی۱
رفته‌ست از دست، پایاب شکیبایی
رفتن؟ ماندن؟ لطف آنچه تو اندیشی
شمشیر؟ یا مشک؟ حکم آنچه تو فرمایی

یک‌تنه تمام لشکر حسینم
تحت امر مقتدای عالمینم

می‌روم، به سوی علقمه
که مانده چشم خیمه‌ها به سوی من
می‌روم، که مشک من شده
تمام اعتبار و آبروی من
می‌روم، به یاری خدا

«اِنّی اُحامی عَن دینی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مولا دارم گرچه قدحی در دست
اما هستم از بادۀ عشقت مست
بردم از یاد لب‌تشنگی و خود را
سقا دیده بر هر چه به جز تو بست

ساقی‌ام که مشک من شده سبویم
این سبو شده تمام آبرویم

می‌رسم، به آرزوی خود
اگر به دست تو رسد سبوی من
می‌رسم، اگر چه بین راه
شود ز خون دیده‌ام وضوی من
می‌رسم، به یاری خدا

«اِنّی اُحامی عَن دینی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتند ماهت در دام بلا افتاد
گفتند آخر سرو تو ز پا افتاد
باشد نذر خاک قدمت مولا
در راه تو دستی که جدا افتاد

تا که من نفس میان سینه دارم
بی‌امان به سوی خیمه رهسپارم

راهی‌ام، به سوی خیمه‌ها
که مانده چشم دخترت به علقمه
راهی‌ام، دلم پر از امید
شده نوای من مدد یا فاطمه
راهی‌ام، به یاری خدا

«اِنّی اُحامی عَن دینی»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. در فرازهای آغازین سه بند این نوحه، از اشعار حافظ الهام گرفته شده است.