با تو سحر شده، شام غربت من
بابا صفا گرفت، با تو خلوت من
نبودی و یه روز خوش ندیدم
بیتو غربت کشیدم
لبای غرق خونتو که دیدم
از دنیا دل بریدم
دلخونم، پریشونم، از داغ تو گریونم
میبینی چشامو
دلگیرم، زمینگیرم، از دنیا دیگه سیرم
میدونی دعامو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشم ترم شده، سرگرم دیدنت
مبهوت لحظۀ با سر رسیدنت
تموم این شبا یه لحظه حتی
بییادت سر نکردم
به روی نیزه دیدم سرت رو
اما باور نکردم
ای بابا بدون من، تنهایی کجا رفتی
از این دنیا سیرم
از وقتی که فهمیدم، تُو تشت طلا رفتی
من دارم میمیرم
«مَنِ الّذی اَیتَمَنی»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمه خبر داره، خون شد دلم بابا
وقتی سر تو رو، دیدم رو نیزهها
سرتو روی نیزهها که دیدم
آه حسرت کشیدم
نگاه بیقرارتو که دیدم
از دنیا دل بریدم
از چشمای بارونی، باباجون تو میخونی
سخته این جدایی
میدونم که میدونی، سخته این پریشونی
بابا پس کجایی؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا رفتی از حرم، ای سایۀ سرم
محکم گره زده، عمه به معجرم
چادرمو بابا ندادم از دست
حتی تُو شام غمها
خاکی شده ولی روی سرم هست
این یادگار زهرا
دلتنگم پرآشوبم، اما پیش تو خوبم
ای درمون دردم
زخمیه پاهام اما، امشب تا سحر بابا
دور تو میگردم