شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

ماجرای تو

هر سال، ماجرای تو و سوگواری‎ات
عهدی‌ست با خدای تو و خون جاری‌ات

هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق
گل می‌کند حدیث تو و سربه‌داری‌ات

در ما، یزید کشته نمی‌شد، اگر نبود
این راه را بلاغت آیینه‌داری‌ات...

خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر
آن روز، پیش صبر تو و پایداری‌ات!

می‌سوخت، می‌گداخت، در آن وسعت کبود
بر کوه می‌رسید، اگر زخم کاری‌ات

پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو
آلاله‌های رنگ به رنگ بهاری‌ات!...

اینک، زمین به عشق تو همواره می‌تپد
این است، رمز خون تو و ماندگاری‌ات

یعنی که سربلند، هنوز ایستاده‌ایم
در انتظار منتقم خون جاری‌ات...