شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مسیح عترت

بر او سلام که شایستۀ سلام است او
که از سلالۀ ابن الرضا، بِنام است او
که هاشمی نسب و فاطمی مرام است او
که یادگار برومند ده امام است او
به شهر سامره مصداق فیض عام است او
به نور و جلوۀ رخسار ماه او، صلوات
 
جمال گلشن توحید را تبسم اوست
مسیح عترت اطهار را تجسم اوست
کلیم با شجر طور در تکلم، اوست
که دومین حسن، ابن الرضای سوم اوست
ز حادثات جهان، جان‌پناه مردم اوست
به هرکه راه برد در پناه او، صلوات
 
خدای خوانده به حُسن جمال خود، حَسنش
ستارۀ سحری، خوشه‌چين انجمنش
شفای دیدۀ یعقوب، بوی پیرهنش
که دیده ماه فلک، گل بریزد از دهنش؟
شمیم وحی خدا می‌تراود از سخنش
به عطر و رایحۀ دل‌بخواه او، صلوات
 
ستارگان همه شب شمع محفلش هستند
فرشتگان به ادب در مقابلش هستند
موالیان خداجوی سائلش هستند
معاشران همه محو فضائلش هستند
به آیه آیۀ قرآن که در دلش هستند
شده‌ست سورۀ قرآن گواه او، صلوات
 
نگاه او، به گل تازه چیده می‌ماند
شمیم او، به گلاب چکیده می‌ماند
لبش، به غنچۀ شبنم ندیده می‌ماند
قدش، به سرو ز نور آفریده می‌ماند
دلش به پاکی صبح و سپیده می‌ماند
به سجدۀ سحر و صبحگاه او صلوات
 
امام گفت که یک‌رنگ باش و یک‌رو باش
برای سنجش اعمال خود ترازو باش
برای خدمت و ایثار دست و بازو باش
مباش در پی شهرت ولی خداجو باش
همیشه یاد خدا و عنایت او باش
به اوج و منزلت دیدگاه او، صلوات
 
کسی که مهر و محبت مرام مهدی اوست
کسی که قسط و عدالت پیام مهدی اوست
کسی که فتح و ظفر در قیام مهدی اوست
کسی که ختم امامت به نام مهدی اوست
سلامت دو جهان، در سلام مهدی اوست
به جذبه‌های بدیع نگاه او، صلوات