شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

چشمۀ نور

روی تو را ز چشمۀ نور آفریده‌اند
لعل تو از شراب طهور آفریده‌اند...

پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریده‌اند

منعم مکن ز مهر خود ای مه، که ذرّه را
مفتون مهر و عاشق نور آفریده‌اند...

از پرتو جمال تو در کوه و برّ و بحر
سینای عشق و نخلۀ طور آفریده‌اند...

عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد
بنگر دل مرا چه صبور آفریده‌اند...

پروانه را در آتش هجران خود مسوز
او را برای درک حضور آفریده‌اند