شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یوسف گمگشته

ای عشق! کاری کن که درماندند درمان‌ها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمان‌ها

چشم‌انتظارت شهرهامان کوچه در کوچه
غرق خیالِ بوسه بر پایت، خیابان‌ها

مستِ شب گیسوی تو، چشم سحرخیزان
بی‌تاب تسبیح سحرگاهت، شبستان‌ها

مهدیه‌ها دل برده‌اند از حوض مسجدها
دور «ولیِّ عصر» می‌گردند میدان‌ها...

پُر می‌شود شهر از نوای «آیة الکرسی»
تا بگذری از زیر این دروازه قرآن‌ها...

در خواب، چشمان تو را دیدند نرگس‌ها
شوق گل روی تو را دارند گلدان‌ها

ای در صدای مهربانت حجتی کامل!
ای در نگاه روشنت اثبات برهان‌ها!

هر جمعه در شهری برایت ندبه می‌خوانیم
تا یوسف گمگشته! باز آیی به کنعان‌ها...