ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
برخاستم از خواب اما باورم نیست
همسنگرم! همسنگرم! همسنگرم! نیست
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما