بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
خورشید، گرمِ دلبری از روی نیزهها
لبخند میزند سَری از روی نیزهها
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
باران ندارد ابرهای آسمانش
باران نه اما چشمهای مهربانش...