در سرخی غروب نشسته سپیدهات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای نالههای بریده بریدهات
در بین این غبار، به سوی تو آمدم
از روی ردّ خون به صحرا چکیدهات
پا میکشی به خاک، تنت درد میکند
آتش گرفته جان منِ داغ دیدهات
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
بر بیت بیت پیکر تو خیره ماندهام
آه ای غزل! چگونه ببینم قصیدهات!
باید که میشکفت گل زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن آفریدهات
سیدمحمدجواد شرافت
تا کنون دربارهٔ بیان حماسی و شخصیتپردازی، زاویهٔ نگاه تازه و مرثیهٔ تحلیلگرانه نکات کوتاهی بیان شد. اما چنانچه مرثیه از بیان حماسی و تحلیلگری و زاویهٔ نگاه تازه خالی بود و مقتضای شعر و مخاطب آن، بیان صرف مرثیه را میطلبید باید دید که مرثیهپردازی در این شرایط چه بایدها و نبایدهایی دارد.
بعضی از شاعران در بیان وقایع مقاتل از همان تعبیرات مقاتل در شعر استفاده میبرند. حال آنکه باید توجه داشت وظیفهٔ مقتلنویسان گزارش دقیق تاریخ است و وظیفهٔ شاعر بیان هنرمندانه و رسالتمندانهٔ این وقایع است. سخن این نیست که شاعر بر مصائب چشم بپوشد و از انعکاس بخشهایی از آن در شعر منصرف شود بلکه سخن در نحوهٔ بیان مصائب است. شعر در قدم اول باید شعر باشد و مرثیهسرای اهلبیت (علیهمالسلام) باید مستندات تاریخی را ابتدا از فیلتر شعر عبور دهد و همین که صرفاً بر آنها لباس وزن و قافیه بپوشاند کافی نیست.
به عنوان مثال در روضهٔ حضرت قاسم (علیهالسلام) عبارات سنگینی در مقاتل وجود دارد از جمله قرار گرفتن بدن شریف حضرتشان زیر دست و پای اسبها و مصائب جانگداز مرتبط با این روضه. در بسیاری از اشعار حضرت قاسم (علیهالسلام) عبارت له شدن و مضامینی از این دست که گاه تصاویری مخدوش ارائه میدهند دیده میشود.
در شعر فوق، شاعر بیآنکه از این فجایع چشم بپوشد؛ صرفاً با بیان هنرمندانهٔ خود تصویر باشکوهی از مرثیه ارائه داده است؛ تصویری که اتفاقا تحریک عاطفی آن از بسیاری مراثی فاش، عمیقتر است.بهترین شاهد مثال ما در این شعر، این بیت است که شاعر ضمن انعکاس جزئیات مقاتل در لفافهٔ هنر و در نهایت ادب مصیبت را بازگو کرده است:
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها
سخت است روضهٔ تن در خون تپیدهات
این بیت ماندگار از استاد محمدعلی مجاهدی نیز شاهد مثال زیبایی بر این بحث است.وی در یک بیت به نحو شاعرانهای چندین مصیبت سنگین از جمله مصیبت گودال، مصیبت اسارت، مصیبت وداع کاروان با پیکر سیدالشهدا (علیهالسلام)، مصیبت انگشت و ساربان و مصیبت گوش و گوشواره را بازگو میکنند:
میدوخت چشم حسرت خود را به قتلگاه
انگشتری که همسفر گوشواره بود