تسلای فراق

به عطر آشنای تو، به اعجاز دعای تو
اگرچه نیمه‌جان ولی، رسیدم کربلای تو

چه گویم ز اسارت، سرت هم‌سفرم بود
نگاه تو امید دل محتضرم بود

برادر شد دل من مزار تو
چگونه جان ندهم کنار تو

«حسین‌جان، حسین عزیز خواهر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پس از تو قامتم شکست، اگر چه حرمتم شکست
نه دید اشک مرا کسی، نه کوه طاقتم شکست

فقط پیش تو گویم، من از رنج نهانم
نمردم که امانت، به مقصد برسانم

نگاهم پر شده از تمنایت
دلم شد آینه‌دار غم‌هایت

«حسین‌جان، حسین عزیز خواهر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو چشم من گواه توست، دلم در قتلگاه توست
فراقت باورم نشد، دلم تنگ نگاه توست

تنم خستۀ راه و دلم مصحف داغ است
همین خطبۀ اشکم تسلای فراق است

به عهدم با تو اگر وفا کردم
دعا کن پیش رقیه برگردم

«حسین‌جان، حسین عزیز خواهر»