روضۀ مکشوف

از خیمه‌هایی آتش گرفته
آید نوایی آتش گرفته

با چشمِ تر، دل بی‌قرار
در دود و شعله گفتی عَلَیکُنَّ بِالفرار

به فدای تو که چشمت، شب غارت را دید
دل پردرد تو مولا، چه جسارت‌ها دید
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غم‌هایت آقا پایان ندارد
حق داری اشکت عمری ببارد

سجاده‌ات، شد مأمنت
همواره بود زخم اسارت به گردنت

به فدای تو که گریان، لب خود تر کردی
تو که با دیدن طفلی یاد اصغر کردی
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل‌ها شهید سوز دعایت
جان‌ها فدای شب‌گریه‌هات

ای راویِ روز قیام
تو قبله‌ای و کعبه تو را می‌دهد سلام

به فدای تو که روحت، به خدا معطوف است
به فدای تو که چشمت، روضۀ مکشوف است