شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

مردی شدم برای خودم

ایستادم، رو پای خودم
مردی شدم برای خودم
قد می‌کشم‌ به چشمت بیاد، حسین من

از وقتی، که یادم میاد
دوست دارم آقا تو رو زیاد
راه تو عاشق شدن می‌خواد‌، حسین من‌

دلم می‌خواد مثه پدر بزرگم‌
تو مسیر شما موهام سفید شه
زندگی با عشق تو شیرینه

دلم می‌خواد مثه بابا همیشه
توی صف سینه‌زنی بایستم
عاقبت بخیر شدن همینه

«بِاَبی اَنتَ و اُمّی، پدر و مادرم فدات»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می‌دونم‌، چقد مشکله
اون‌که برات عزیز دله
زخمی بشه همه پیکرش، حسین من

قلب تو، چه دردی کشید
داغ علی‌اکبرو که دید
رفتی چه‌جوری بالا سرش، حسین من

برا شما که انقدر مهربونی
وقتی رسیدم یه سن جوونی
زندگی‌مو‌ می‌ذارم همه جوره

علی اکبرای‌ شما زیادن
همه تا پای جون اهل جهادن‌
آرزوی همه روز ظهوره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من دارم، هزار آرزو
واسۀ روزای پیش رو
می‌خوام بشم علی اکبرت، حسین من

هرجایی، که باشم مفید
صف می‌کشم بشم روسفید
می‌خوام باشم جزو لشکرت، حسین من

برای زندگی برنامه دارم‌
می‌خوام تو راه تو قدم بذارم
تو این مسیر خودت همراهم باش

سرباز تو شدنه اوج رؤیام‌
دعا کن برسم به آرزوهام‌
دور نشه راهم از راهت ای کاش