شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یادگار برادر

یاورات همه رفتن و، روز خیمه شده سیاه
هیچکی نیست ببینه غریب، افتادی توی قتلگاه

آخه چرا من، ببینم افتادنت رو؟
چرا من، ببینم جون دادنت رو؟
چرا من، ببینم شیب الخضیبی؟
چرا من، ببینم خد التریبی؟

اگه بابام زمین خوردنِ مادرتو دیده عمو
حالا منم کسی که غمِ کوچه رو فهمیده عمو

«زمین خوردی، من با تو زمین خوردم
تو مقتل کنار تو، اسم مادرو بردم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیمه‌ها شده رنگ غم، قتلگاه شده رنگ خون
اونجا بابا میگه بیا، اینجا عمه میگه بمون

آخه چه جوری، توی این خیمه بشینم؟
چه جوری، تو رو غرق خون ببینم؟
چه جوری، عموجون طاقت بیارم؟
چه جوری، کسی غیر از تو ندارم؟

نمی‌ذارم عمو از سرت، یه تار مو هم کم بشه
نمی‌ذارم تا من زنده‌ام، دل حرم پر غم بشه

امام من، کی از تو جدا میشم
مثل مادرم زهرا، تو راهت فدا میشم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادگار برادرت از حرم دیگه عازمه
جون میدم تو راهت عمو، این وصیتِ قاسمه

آخه چی میشه، نگو من کم سن و سالم
چی میشه، نذا بسته باشه بالم
چی میشه، توی این نهضت سهیم شم
چی میشه، نمی‌خوام بازم یتیم شم

اگه بذاری من هم میام، تو آغوشت پرپر میشم
خون گلوم جاری میشه، مثل علی‌اصغر میشم

تویی کعبه، من احرام خون بستم
مثل مادرم زهرا، نذر تو می‌شه دستم