شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

با علی هم‌مسیرم

اگر نوبهارم، اگر زمهریرم
اگر آبشارم، اگر آبگیرم

اگر تیره مانند شب‌های ابری
اگر مثل خورشید، روشن‌ضمیرم

تپش‌جوش اگر مثل امواج دریا
عطش‌نوش اگر مثل خاک کویرم

اگر هرچه هستم، سحر، شب، طرب، غم
فقیرم، فقیرم، فقیرم، فقیرم

همینم که هستم، همین روح خاکی
اگر بر گلیمم، اگر بر حریرم

رها از حصار نفس‌گیر حرصم
مگیرید خرده اگر بر حصیرم

لبالب ز شعرم، لبالب ز آتش
اگر لب گشایم، اگر گُر بگیرم...

گزیر و گریزی مرا نیست از عشق
«که بر عهد و پیمان روز غدیرم»

علی بوده تا بوده ورد زبانم
«شناسند مردان، صغیر و کبیرم»

اگر خفته‌ام، با علی هم‌خیالم
اگر می‌روم، با علی هم‌مسیرم

مرام علی را فقط دوست دارم
کلام علی را فقط می‌پذیرم

اگر بی‌علی شاد باشم، بگریم
اگر بی‌علی زنده هستم، بمیرم

علی بوده در بیقراری، قرارم
علی بوده در گم‌شدن، دستگیرم

اگر از کلامم نظر برندارد
به شش‌گوش گیتی نیابی نظیرم

علی عزّتم داده گر عزّتی هست
اگرنه حقیرم، حقیرم، حقیرم