تلاوت

تلاوت

گنجشکان باغ را اجابت کردند
از باغ پس از خزان عیادت کردند
امروز چکاوکان خوش نغمۀ باغ
سی جزء بهار را تلاوت کردند

پایگاه اشعار مناسب اجرا در هیأت

عباس شاه‌زیدی

شعر توحیدی

رباعی

به کسی دل باخته‌ام

مفعول مفاعیل مفاعیلن فع (رباعی)

عصای معجزه

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

امام خامنه‌ای

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

نغمه مستشارنظامی

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

رضا خورشیدی‌فرد

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

سیدمحمدجواد شرافت

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

سیدمحمدرضا یعقوبی‌آل

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

جواد محمدزمانی

خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی

سیدمهدی موسوی

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینه‌ای، آیینه‌ای سر تا به پا نور

سیدمحمدجواد شرافت

بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را
امام قدر را امیر قضا را

سیدمحمدجواد شرافت

اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد

صائب تبریزی

آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می‌گردیم

محمدمهدی سیار

ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم

سیدمحمدجواد شرافت

تلاوت

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

خواست لختی شکسته بنویسد به خودش گفت با چه ترکیبی

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور آیینه‌ای، آیینه‌ای سر تا به پا نور

بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را امام قدر را امیر قضا را

اگر وطن به مقام رضا توانی کرد غبار حادثه را توتیا توانی کرد

آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می‌گردیم

ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم در شادی شعبان تو غرق است جهانم

دلا ز معرکه محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز

فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد

بعد از این‌که دفن شد آن شب پیمبر در سکوت
سُست شد ایمان مردم، مُرد باور در سکوت

ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله
قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله

همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را
همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را

گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر

خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینه‌ای، آیینه‌ای سر تا به پا نور

بخوان هشتمین جلوۀ ربنا را
امام قدر را امیر قضا را

اگر وطن به مقام رضا توانی کرد
غبار حادثه را توتیا توانی کرد

آری همین امروز و فردا باز می‌گردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز می‌گردیم

ای جذبهٔ ذی‌الحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم