شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

حقوق بی‌بشر

ذلیل شد امیری‌اش، صغیر شد کبیری‌اش
شکسته شد توهّمِ شکست‌ناپذیری‌اش

صفوفشان دو دسته شد، عنانشان گسسته شد
فسونشان فسانه شد، طلسمشان شکسته شد

تمام شد دوبار در زمین فساد کردنش
لَتُفسِدَنَّ مَرَّتَینِ فِی البِلاد کردنش

تو سرزمین قبله‌ای، اقامه کن نماز را
بی‌آبرو کن این جماعت قمارباز را

تمام آیه‌های سرخ فتح را مرور کن
زمین به ارث می‌رسد، نگاه در زبور کن

تو نقطۀ تلاقی چهارسوی عالمی
و جُرم تو همین‌که ایستاده‌ای و محکمی

چه نقشه‌ها برای تو کشیده‌اند گرگ‌ها
چه خواب‌ها، چه خواب‌ها که دیده‌اند گرگ‌ها

 چه شاخه‌ها تبر شود، چه زیرها زبَر شود
که سازمان بی‌ملل حقوق بی‌بشر شود!

دوباره از خیانت سران خودفروخته
هزار سرو لِه شد و هزار غنچه سوخته

سکوت‌های بی‌شرف، قنوت‌های بی‌هدف
منافقان میان حقّ و باطل‌اند بی‌طرف

درنگ شو! به سوز سینه اهلُ بَیت را بخوان
شتاب کن، وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت را بخوان

قیام آدمیّت و خروش دینی است این
صدای پای زئران اربعینی است این

ورای این حصارها و سیمِ خاردارها
طلوع می‌رسد، شکوفه می‌کند بهارها

به دوست خنده می‌زند، به دشمن اخم می‌کند
طبیبمان می‌آید و علاج زخم می‌کند

یگانه راز رَستن و نجات چیست عاقبت؟
به عصر کربلا قسم، مقاومت مقاومت