شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

سجدهٔ شکر

ای همه خلق جهان، شاهد یکتایی تو
دل ما، بیتِ الهی ز دل‌آرایی تو

با وجود رُخ خونین و به خاک آلوده
صورتی را نتوان یافت، به زیبایی تو

سجدهٔ شکر به مقتل پی هفتاد و دو داغ
بود آیینه‌ای از صبر و شکیبایی تو

دادی انگشتر خود را به عدو با انگشت
زهی از بذل و جوان‌مردی و آقایی تو

چینِ اندوه، به پیشانی خورشید انداخت
آفتاب رُخِ بر نیزه تماشایی تو

نخل توحید، ز خون تو بقا یافت از آن
چوب زد خصم به لب‌های مسیحایی تو

بس که بر پیکر تو، زخم روی زخم زدند
گشت مشکل به یتیم تو شناسایی تو

لالهٔ پرپر زهرایی و چشم «میثم»
گل در این باغ ندیده به شکوفایی تو