شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

صبر و بصیرت

عمری‌ست بی‌قرار، به سر می‌بریم ما
بر این قرار تا نفس آخریم ما

همراز روضه‌ها و نواخوان نوحه‌ها
دمساز سوز سینه و چشم تریم ما

ما را به سر هوای شهیدان بی سر است
از سر گذشته‌ایم چو بر این سریم ما

نام حسین محشر عظمای جان ماست
جان دادگان زندۀ این محشریم ما

محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین
امروز لشکر شه بی‌لشکریم ما

ما را به دست، پرچم صبر و بصیرت است
با عشق و شور همدم و همسنگریم ما

ما امّت نه دی و اهل حماسه‌ایم
مرد جهاد و همقدم حیدریم ما

حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام»
در راه انقلاب ز جان بگذریم ما

با طلحه و زبیر بگویید تا ابد
عمّار وار همنفس رهبریم ما

«اَلفتنةُ أشدُّ مِن القتل» خوانده‌ایم
هرگز ز جرم فتنه‌گران نگذریم ما

با فاتحان بدر ز سازش سخن مگو
امروز رهسپار دژ خیبریم ما

چشم انتظار منتقم آل مصطفی
چشم انتظار معرکۀ آخریم ما