شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

عطر مهربانی‌ها

شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود

شب کویر، سراپا نوازش است و سکوت
شب سفر، شب رفتن ز خاک تا ملکوت

شب کویر چه یک‌دست و صاف و تاریک است
خدا چقدر به ما در کویر نزدیک است

شب کویر شب قصه‌های دور و دراز
شب رها شدن آبشار راز و نیاز

خوش است اگر که در این آبشار، گم باشی
علی الخصوص اگر در کویر قم باشی

کویر قم که پر از عطر مهربانی‌هاست
قرارگاه و قدمگاه جمکرانی‌هاست

کویر قم که پر از آفتاب شد سبدش
به نام حضرت معصومه مهر شد سندش

مشام دشت پر از عطر و بوی گندم شد
قطار خاطره با شوق وارد قم شد

به قم رسیدم و دیدم که آسمان ابری‌ست
که کار این دل ابری همیشه بی‌صبری‌ست

نگاه کردم و دیدم که صحن غوغا شد
گل محمدی بوستان جان وا شد

فضای صحن پر از رنگ و بوی مشهد بود
لبالب از نفس حضرت محمد بود

لبالب از نفحات بهشت بود حرم
پر از شکوفه و اردیبهشت بود حرم

شب کویر پر از نور شد پر از مهتاب
امام گل به نماز ایستاد در محراب

پر از ترانه پر از گل پر از سخن بودم
خسی که در دل میقات بود، من بودم

پس از زیارت بانوی مهربان کویر
وداع کردم از این خاک، خاک دامن‌گیر

قطار خاطره از دشت‌ها گذشت و گذشت
رسید صبح به مشهد، درست ساعت هشت...

هوای گنبد و گلدسته آسمانی بود
پگاه، مست صدای کریم‌خانی بود

صدای «آمدم ای شاه» بود و عطر حضور
حضور آن همه عاشق حضور آن همه نور

شب کویر شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود