شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

می‌آید...

به شیوۀ غزل اما سپید می‌آید
صدای جوشش شعری جدید می‌آید

چه آتشی غم عشق تو زیرِ سر دارد
که باغ شعرِ تر از آن پدید می‌آید

نفس نفس به امید تو عمر می‌گذرد
امید می‌رود آری، امید می‌آید

برای دردودل تو مفید نیست کسی
وگرنه نامه برای مفید می‌آید

مردّدم که تو با عید می‌رسی از راه
و یا به یُمن قدوم تو عید می‌آید

کلیدداری کعبه نشانۀ حق نیست
کسی‌ست حق که در آن بی‌کلید می‌آید

و حاجیان همه یک روز صبح می‌گویند:
چقدر بر تن کعبه سفید می‌آید