شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

کعبۀ شش‌گوشه

بى‌سر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام یاحسین

زهرۀ منظومۀ زهرا حسین
کشتۀ افتاده به صحرا حسین

عاقبت اين عشق هلاكم كند
در گذر كوى تو، خاكم كند

تربت تو، بوى خدا مى‌‏دهد
بوى حضور شهدا مى‏‌دهد

مشعر حق! عزم منا كرده‌‏اى
كعبۀ شش‌گوشه بنا كرده‌‏اى

تير، تنت را به مصاف آمده‌ست
تيغ، سرت را به طواف آمده‌‏ست

بر سرِ نى، زلف رها كرده‏‌اى
با جگر شيعه چها كرده‌‏اى؟!

باز كه هنگامه برانگيختى
بر جگر شيعه نمك ريختى

حجّ تو هرچند كه تأخير داشت
لكن هفتاد و دو تكبير داشت

آرى هفتاد و دو لبّيك گو
عزم وضو كرده به خون گلو

اينان هفتاد و دو قربانى‌‏اند
كز اثر بادۀ تو، فانى‌‏اند

هم‌نفسان! حجّ حسينى كنيد
پيروى از راه خمينى كنيد

حجّ حسينى، سفرى سرخ بود
احرامش، بال و پرى سرخ بود

حجّ حسينى، سفر كربلاست
نيّت آن غربت و رنج و بلاست...‏