شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

یادگار حسین

در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
چشم بستم درون خود باشم
کربلای غمش مُجسّم شد

رشتۀ اتصال ما و حسین
نخ پرچم‌سیاه هیأت بود
شهدا خوب یادمان دادند
کربلایی شدن به هِمّت بود

یاد آنان که در سیاهی شب
ماه بودند و روسفید شدند
خوش به حال رفیق‌هامان که
پای این حرف‌ها شهید شدند

«ما تَرکناک!» با تو می‌مانیم
وقت تجدید بیعت و یاری‌ست
خاصه این روزها که عطر حرم
در حسینیۀ شما جاری‌ست

خبری آمد و نسیم انداخت
از لب حوضِ خانه گلدان را
چند وقتی‌ست خوب می‌فهمد
شهر من، غربت شهیدان را

خیره ماندم به نام سرخ شهید
راز سربند کوچه سربسته‌ست
زمزمه می‌کنند در گوشم
کوچۀ بی‌شهید بن بست است

خط به خط، جبهه جبهه، خون دادیم
گام اول شروع هم‌عهدی‌ست
ما به فرمانده اقتدا کردیم
گام دوم نماز با مهدی‌ست...

نسل «تَبَّت یَدا اَبی لَهَب» است
هر که با دست حق در افتاده
همگی شاهدیم اسرائیل
به نفس‌های آخر افتاده...

صلح با شمر تا ابد ممنوع
درس عباس‌ها مذاکره نیست
حال ما وصف خیبر و بدر است
شیعه امروز در محاصره نیست

در یمن، شام، کربلا، بحرین
شورِ حُبُ الحُسَین یَجمَعُناست
از همین اتحاد معلوم است
روزهای زوال آمریکاست...

یک قدم مانده تا سپیدۀ صبح
آخرین روزهای تاریک است
آمده در زبور، بعد از ذکر
اندکی صبر، صبح نزدیک است

شیعه با کربلا بزرگ شده
مقتدایش شهید بی‌کفن است
خون مظلوم‌ها اثر کرده
ردّ پای ظهور در یمن است

صدر اخبار می‌شود روزی،
آفتاب ظهور سر زده است
کعبه یک صبحِ جمعه می‌بیند
یادگار حسین آمده است

چه حسینی که ظهر عاشورا
پر شد از تیغ و نیزه دور و برش
چه حسینی که سر به نی داد و
زیر بار ستم نرفت سرش...

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سروده مشترک جمعی از شاعران:
آقایان محسن ناصحی، محمدعلی کاروان، سیدحسن رستگار
صادق میرصالحیان و داود رحیمی