گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...