با فرق شکسته، دل خون، چهرۀ زرد
از مسجد کوفه باز میگردد مرد
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
ما عشق تو را به سینه اندوختهایم
در آتش عشق، بال و پر سوختهایم
ای خانۀ دوست! منزل میلادت
در خاطرۀ زمانه عدل و دادت
دل در صدف مهر علی، دل باشد
جانها به ولایش متمایل باشد
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو
در راه امام حق علمداری کن
ای پیرو مرتضی علی! کاری کن