در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود