قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
من شعر خوبی گفتم امّا او
از شعر من یک شعر بهتر گفت
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
روی اجاق، قوری شبنم گذاشتم
دمنوش خاطرات تو را دم گذاشتم
غمگین مباش ای همنفس که همدمی نیست
عشق علی در سینهات جرم کمی نیست