ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
قسمت این بود که با عشق تو پرواز کنم
و خدا خواست که بیدست و سر، آغاز کنم
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
از کوی تو ای قبلۀ عالم! نرویم
با دست تهی و دل پُر غم نرویم
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
مهر خوبان دل و دین از همه بیپروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را