فیض بزم حق، همیشه حاضر و آماده نیست
ره به این محفل ندارد، هر که مست باده نیست
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
دیدم به خواب آن آشنا دارد میآید
دیدم كه بر دردم دوا، دارد میآید