قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
با پای سر به سِیْر سماوات میرویم
احرام بستهایم و به میقات میرویم
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت