پیرمرد مهربان، مثل ابرها رها
زنده است همچنان، زنده است بین ما
سلام روح بلندِ گذشته از کم دنیا!
تو ای مسافر بدرود گفته با غم دنیا
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
زخم ارثیست که در سینۀ ایرانیهاست
کشورم پر شده از داغ سلیمانیهاست
بر مزاری نشست و پیدا شد
حس پنهان مادر و فرزند