ما از غم دشوار تو آسان نگذشتیم
ماندیم بر این عهد و ز پیمان نگذشتیم
صبحت به تن عاطفه جان خواهد داد
زیبایی عشق را نشان خواهد داد
رسیدی و پر و بال فرشتهها وا شد
شب از کرانۀ هستی گذشت و فردا شد
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن روز، گدازۀ دلم را دیدم
خاکستر تازۀ دلم را دیدم
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
بیا به خانه که امّید با تو برگردد
هزار مرتبه خورشید با تو برگردد
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
پرواز آسمانی او را مَلک نداشت
ماهی که در اطاعت خورشید شک نداشت
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
ازل برای ابد ملک لایزالش بود
چه فرق میکند آخر، که چند سالش بود