شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود