آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
سکه شدن و دو رو شدن آسان است
آلودۀ رنگ و بو شدن آسان است
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت