از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
زخمی شکفته، حنجرهای شعلهور شدهست
داغ قدیمی من از آن تازهتر شدهست
دل غریب من از گردش زمانه گرفت
به یاد غربت زهرا شبی بهانه گرفت